یکی از اصلی‌ترین منابع تغذیه پوپولیسم، ناکامی #نوسازی در مدیریت دولتی است. در این صورت، اگر تلاشی برای افزایش ظرفیت مدیریت و بهبود عملکرد صورت نگیرد، معضل کلیدی، به قدرت رسیدن سیاست‌مدارانی خواهد بود که ارتباط بهتری با اراده مردم دارند.
اساس پوپولیسم، تمایز بین مردم خالص و مستقل از عموم مردم و همچنین تفکیک نخبگان سیاسی غیرپاسخگو و رابطه‌محور از مسئولین فن‌سالار و کارآمد است. به همین دلیل، خواست پوپولیست‌ها برای دموکراسی، در فقدان اندیشه نهادی، فقط به «آنچه مردم می‌خواهند» فروکاسته می‌شود. آن‌ها می‌خواهند به عنوان نماد ارزش‌ها، تعصبات اخلاقی و عناصر خودشکوفایی حاکم بر عصر خود شناخته شوند. به این ترتیب، مبارزه با فساد و خواست شفافیت، احتمالا از حوزه‌هایی است که این ساختارهای اداری عوام‌زده، به سرعت درباره آن وارد عمل می‌شوند؛ چرا که مدعی‌اند خواست «مردم غیرنهادمند» نیز همین است.
طرح و پیاده‌سازی ایده «شفافیت» از سوی نیروهای پوپولیستی حاکم بر دستگاه بوروکراتیک، اغلب به دستاویزی برای تمرکزگرایی فزاینده در سطح دستگاه بوروکراتیک، بسته‌بندی پرطمطراق عملکردها و سروصدای زیاد پیرامون آزادسازی اطلاعات بدل می‌شود. از طریق افشای محدود، کنترل‌شده و اجباری داده‌های مربوط به سازمان‌ها و حقوق کارمندان بخش دولتی، تلاش می‌شود پاسخی کلیدی به نارضایتی مردم از خدمات عمومی ارائه شود. با این حال، چنین عملکردهایی اغلب واجد سه ایراد عمده‌اند: اول، ذینفعان مرتبط با فرایند شفاف‌سازی (مثلا معلولان یا زنان و نهادهای مستقل و غیردولتی نماینده ایشان) که عملا هیچ نقش و درگیری قابل‌توجهی در فرایند انتخاب و انتشار اطلاعات ندارند. دوم، نهادهای عمومی که اغلب موظف به انتشار داده‌هایی غیرمفید، غیرارزشمند و غیرآگاهی‌بخش هستند. سوم، نبود مجاری کارامد انتقال و ارزیابی اطلاعات و در نهایت تحلیل و معنادار ساختن آن‌ها برای عموم مردم.
مانع تحقق شفافیت، صرفا عدم وجود اراده و تلاش جدی برای تحقق آن نیست بلکه فقدان یا عدم فعال‌سازی ظرفیت‌های نهادی برای ارائه فرصت‌های مشارکت موثر و همگانی در آن است. به این ترتیب، زوال عرصه سیاست‌گذاری و اجرا، درست از همان جنبه‌ای رخ می‌دهد که قرار بود اصلاح شود. از این‌رو، شکل صوری بخشیدن به ایده‌ «شفاف‌سازی»، هر چه بیشتر شبیه به یک تمرین روابط عمومی برای به دست آوردن «شهرت سیاسی» خواهد شد که شکلی میان‌مایه، تکرارشونده و بی‌محابا از «تجلیل‌گرایی اجرایی» کارگزاران بوروکراتیک از عملکردشان را در پی خواهد داشت.