از بعد سیاسی-فرهنگی، دلایل زیادی برای این باور وجود دارد که پوپولیسم، در جامعه ما جای پای ثابتی دارد و پابرجا باقی خواهد ماند.
اول، فقدان نظارت بر تصمیمسازیها و تصمیمگیریها: با تضعیف جایگاه نمایندگی سیاسی (که وظیفه نظارت بر نهادها را بر عهده دارد)، از طریق قطع ارتباط نخبگان سیاسی با واقعیت بیرونی، فرصتطلبی فزاینده نخبگان سیاسی-اقتصادی و فقدان چرخش نخبگان، گروههای ذینفع برای حفظ و بقای خود، موضوع شفافیت و پاسخگویی را به «ژست سیاسی» و «جنگ رسانهای» فرومیکاهند.
در این وضعیت شاهد افول جایگاه نظارت و بازرسی هستیم چرا که از یکسو، کارگزاران ذیربط، به دلیل فقدان تیمی کامل و متخصص از کنشگران سیاسی-بوروکراتیک، فاقد توانایی نظارت، جامعیت و عمق کافیاند. از سوی دیگر، ناظران و بازرسان اداری، از امنیت شغلی کمتری برخوردارند و در صورت عدم تمکین به خواستههای مراجع ذینفع، به سرعت حذف، جابهجا و یا جایگزین میشوند و طبیعتا فاقد ثبات جایگاه خواهند بود. در نتیجه، بسیاری از کارمندان نهادهای نظارتی، به سمت عدم حساسیت نسبت به پیرامون و تمرکز بر انجام وظایف حداقلی و روزمره پیش میروند. لذا تصمیمسازی، تصمیمگیری و برنامهریزی، بر مبنای چشماندازهای بلندمدت و بر طبق مصالح ملی، از ساحت نظام قانونگذاری و اجرایی کشور رخت برمیبندد و اقدامات سطحی، زودگذر و غیرکارشناسی در دستورکار قرار میگیرد.
دوم، تخصصزدایی از سپهر سیاست: با افزایش شکاف اجتماعی به دلیل تورم و بیکاری و همچنین تشدید حس آسیبپذیر بودن بخش بزرگی از شهروندان، تقاضا برای مداخله شکلی از اقتدار کاریزماتیک به جای دولت توسعهگرا شدت میگیرد و با کمرنگ شدن و تضعیف جایگاه نهاد دولت، دولت از نیروهای متخصص تهی میشود.
از طرف دیگر، همواره همبستگی بالایی بین میزان آرای پوپولیستی و سطح پایین تحصیلات شهروندان وجود دارد زیرا در شرایط فقدان سازوکارهای حل مناقشه، با ارتقای سطح تحصیلات عمومی، توقعات و انتظارات افزایش یافته و به اختلافات و تنشهای بالقوه و مخاطرهآمیز دامن زده خواهد شد. پوپولیستها، نیازی به آموزش مردم و ضرورتی برای آموزش متخصصان نمیبینند. در نتیجه، شهروندان با خیر و سعادت همگانی رابطهای بیمیانجی برقرار کرده و بیهیچ نماینده و واسطهای، آن را طلب میکنند.
در رویکرد پوپولیستی، توده و مردم غیرنهادمند، دارای مهارت و درکی درست از تصمیمگیری عاقلانهاند و احزاب و کارگزاران سیاسی، مانع تحقق خواست اصلی شهروندان تلقی میشوند. لذا نخبگان عوامگرا و پرهیاهو جایگزین نخبگان سیاسی متخصص میشوند.
ادامه در پست آتی…