انگاره بازسازی جامعه در مسیر دستیابی به الگوی مطلوب، پدیده‌ای پرتکرار در تاریخ معاصر ایران است. هنگامی که آرمان‌های گروه‌های اجتماعی، با نظم ملموس و واقعی، در مغایرت قرار می‌گیرند، به اموری کم‌اثر، بی‌کارکرد و اغلب خودویرانگر بدل می‌شوند.
انسان‌ها همواره خواهان تغییر جامعه به میل و دلخواه خود هستند. آن‌ها با محصور شدن در حلقه‌های بسته اطرافیان، به توانمندی خود در جهت بخشیدن به فرم و حرکت جامعه، تردید نخواهند کرد. این امر معمولا به حرکت جامعه در جهت عکس مسیری می‌انجامد که آن‌ها انتظار داشتند. مسئله وقتی پیچیده‌تر می‌شود که طرفین منازعه با باور به «مهندسی اجتماعی فراگیر» و بر مبنای ارزش‌ها و هنجارهای خود، به دنبال تحقق ایده‌های خویش در جامعه و در نسبت با طرف مقابل‌ هستند. نتیجه چنین وضعیتی، ارزیابی‌های نسنجیده و غیرواقع‌گرایانه از توان خود و طرف مقابل است.
با بروز پیامدهای ناخواسته و نتایج معکوس اقدامات، امید به امکان تغییر تدریجی و بهبود عملکرد نهادهای اجتماعی، کم‌رنگ‌تر خواهد شد. افزایش تنش اجتماعی و بی‌اطلاع نگه‌داشتن فراگیر جامعه با هدف کنترل موقتی شرایط، به شایعات و روایت‌های غیرموثق دامن زده و زمان فراغت اشخاص را به زمان سیاسی‌شدن فزاینده آن‌ها تبدیل خواهد کرد. طرفین منازعه در مخمصه‌ای ناامیدکننده گرفتار می‌شوند که استمرار آن، نه تنها مانع از تخلیه هیجانات اجتماعی خواهد شد بلکه پژواک تند و متعصبانه آن، هر نوع روایت خاکستری و حتی واقع‌گرایانه را پس می‌زند و شرایط بحرانی را تداوم می‌بخشد.
در چارچوب اندیشه مهندسی اجتماعی، تغییر یا ثبات -فرقی نمی‌کند- پشت در ایستاده‌اند و تنها نیازمند اقدام قاطع و فوری «ما» هستند؛ «ما»یی که فکر می‌کند از شرایط آگاه و بر آن مسلط است. با گرفتار شدن در چرخه این عمل‌گرایی، مرجعی باقی نمی‌ماند که بتوان از او در مورد این اقدامات، پرسید و پاسخ گرفت. جایابی مسئولیت‌ها و تمیز دوست از دشمن، یا بیش از حد ساده یا غیرممکن می‌شود. همه همزمان هم‌پیمان، هم‌درد، هم‌سو و در عین حال دشمن، بی‌اطلاع و فریب‌خورده‌اند.
بی‌اعتبارسازی غیراخلاقی طرف مقابل، مرزبندی‌ها و قلمروها را پررنگ می‌کند چرا که توافق درباره محدوده‌های مخالفت و شیوه‌های بیان آن، از پیش‌شرط‌های فعالیت‌های اجتماعی است. به محض دستکاری و هجمه علیه این مرزبندی‌ها، افراد موثر بوروکراتیک نیز به موجوداتی فاقد اعتبار و کارکرد بدل می‌شوند. وظیفه ایشان نجات حقیقت رسمی به هر نحو ممکن است تا انسجام جامعه از دست نرود. جامعه‌‌ تهی‌شده از چنین شخصیت‌هایی، آماده تغییر مسیر به سوی خیابان‌هاست.