نوسازی نظام حکمرانی یا تغییر عملکرد بوروکراسیها، با تغییر در شیوه انجام آن همراه است. احساس نارضایتی اجتماعی شهروندان، بازتاب موضوعاتی از قبیل زیان اقتصادی گسترده، ناکارامدی سیاستها، عدم شفافیت مالی و اداری و در نهایت تهدید ارزشهای فرهنگی است و با این حس فراگیر همراه است که ساختار بوروکراتیک، پاسخگو نیست. در چنین شرایطی برای دستیابی به کارامدی، عدهای مدام بر طبل «کنترل» میکوبند؛ راهبردهایی همچون تقویت فرماندهی بالا به پایین، کاهش پراکندگی افقی قدرت و محدودکردن نمایندگی و خودمختاری سطوح پایینتر دستگاه دولتی نه تنها در بین سازمانها بلکه در داخل سازمانها، پیگیری میشود. درنتیجه، با فروکاستن بوروکراسیها به کارکردهای اجرایی، نقش آن در فرآیند تدوین سیاست، به بازیگران سیاسیتر و قابلاعتمادتر سپرده میشود. آنها، به عنوان میانجی بین حاکمیت و مردم، مدام به سمت حکومت سوق داده میشوند.
از سوی دیگر، این ایده مطرح است که اقداماتی باید سرلوحه نوسازی قرار گیرد که کنترل امور را به شهروندان واگذار نماید. اما نظر به پیچیدگی ساختاری و ابهام روزافزون جهان اجتماعی، شکست، محتملترین نتیجه اکثر این تلاشهای خیرخواهانه اما فاقد تامل است. از این رو بسیاری از سیاستمداران، همچنان وعده کنترل میدهند، اما با انجام این کار، در نهایت احساس ناامیدی از سیاست دموکراتیک را تقویت میکنند. دقیقاً به دلیل ماهیت مشکلساز عبارات و وعدههای پرابهام، تکراری و فاقد چشمانداز اجرایی و البته کثرت تقلیلناپذیر و قیاسناپذیر این اهداف است که بوروکراسی دولتی، نمیتواند صرفاً ابزار تحقق اهداف از پیشتعیینشده باشد.
فارغ از منش کلیشهای وعدههای مضاعف و پرهیز از سرزنش مجریان، نتیجه، ایجاد این احساس در شهروندان است که جریانهای اصلی سیاست، تنها نسخههای متفاوتی از یک دستور کار واحد را ارائه میدهند. با تضعیف حمایت از نهادهای عمومی و اثرگذاری منفی معاملات حزبی و جناحی، احتمال نوسان در ترجیحات سیاسی و اجتماعی شهروندان افزایش مییابد. احزاب کمتر بر وفاداری نظاممند تکیه خواهند کرد و میکوشند رأیدهندگان را با ادعای شایستگیهای کاذب یا مانند پوپولیستها، با بهرهبرداری از خشم، به سمت خود جذب نمایند.
ما در جنبههای مهمی از زندگیمان، در عصری پوپولیستی زندگی میکنیم، حتی زمانی که توسط یک دولت عوامگرا اداره نمیشویم. #نوسازی_نظام_حکمرانی بدون درک، شناخت و بیاثر کردن خطرات پوپولیستی شدن، بیمعناست.
