تاکید مستمر بر #نوسازی_نظام_حکمرانی یا ناگزیر دانستن آن، الزاما به معنای موفقیتآمیز بودن آن نیست. در بعد ساختاری، اغلب اصلاحات اداری صورتگرفته در تاریخ دیوانی ایران، معمولاً با هدف تمرکز، لغو یا تضعیف ساختارهای اداری، جهت افزایش کنترل (بهویژه سیاسی) بر جامعه و خود بوروکراسی انجام شده است. حکمرانی مطلوب بهآسانی ایجاد نمیشود، بهویژه زمانی که دستور کار، برگرداندن بسیاری از کارها و کنترل پیامدهای انبوه اقداماتی است که قبلا صورت گرفته است. جامعه ایران در شرایط کنونی، برای تحقق نوسازی، موانع قابلتوجهی پیش رو دارد:
اول، افرادی که سعی در ایجاد تحول دارند، خود اغلب بیتجربهاند و در مورد رویهها و ماهیت عملکرد مطلوب نظام اداری و ارتقای شیوه حکمرانی، فاقد دانش و آگاهی لازم هستند.
دوم، در حال حاضر، نوسازی نظام حکمرانی در شرایطی در حال پیگیری است که نهادهای حاکمیتی و اعتبار آنها مورد هجمه است و شرایط اقتصادی نیز، به افزایش نارضایتیها دامن میزند. اداره کشور چه برسد به نوسازی نظام حکمرانی، بدون تعامل حاکمیت و مردم، واژهای بیمعناست.
سوم، شرایط حاکم بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی و نیز بینالمللی و همچنین تاخیر طولانی در اقدام به نوسازی، فضای محدودی برای ایجاد هرگونه تغییر عمده، موثر و بلندمدت در سیاستهای کلان باقی گذاشته است.
چهارم، بحث بازسازی دستگاه اداری به عنوان یکی از ارکان نوسازی نظام حکمرانی، از جامعه صاحب دانش و سیاستگذاری دیوانسالاران متخصص و ارشد به درمانگران و مشاوران رسانهای میانمایه انتقال یافته است.
بنابراین، تنها فشارهای سیاسی نیست که ممکن است نوسازی نظام حکمرانی را به محاق ببرد، بلکه از واقعیت پیش رو چنین بر میآید که منافع این نوسازی، احتمالا هرگز به اندازهای که حامیان و ذینفعان آن وعده میدهند، چشمگیر و ملموس نخواهد بود. هر شکل از نوسازی باید بتواند ایرادات اساسی نظام حکمرانی را برطرف کند. عدم دستیابی به منافع و نتایج وعده داده شده، یا مستمسکی جدید برای عناصر محافظهکار مخالف تغییر فراهم میآورد یا راه یک عوامزدگی تمامعیار را خواهد گشود.
هر نوع ادعای نوسازی نظام حکمرانی، به حمایت همهجانبه همگانی و البته گسترش مشروعیت خدمات و برنامههای عمومی در چارچوب یک محیط چالشبرانگیز حاکمیتی تاکید دارد، اما این شکلبندیها در مارپیچ منافع، علائق و روالهای اداری و در غیاب سازوکار هنجارمند حل مناقشه، بهگونهای طراحی و اجرا میشوند که به نوبه خود میتواند بیاعتمادی عمومی به همراه آورد و فضا را برای یک بهرهبرداری عوامگرایانه آماده سازد.
