اضطراب اجتماعی، بیانگر وجود احساسات جمعی نسبتاً پایدار در جامعه است. نهادهای عمومی و دولتی، پوششدهنده بخشی از اضطرابهایی هستند که زندگی عاطفی شهروندان را متاثر میکند و خوب یا بد، نقشی حیاتی در «حفاظت» از درگیریهای عاطفی هضمنشده در زندگی ایشان ایفا میکنند. اگر شهروندان نتوانند این اضطرابها و سرنوشتهای مشترک مانند مرگ، فقدان آینده یا احساس دستاورد را شکل نهادی ببخشند، سرشار از احساسات انباشتشدهای خواهند شد که بالقوه غیرقابل تحملاند.
اگر نتوانیم به صورت فردی و نیز جمعی، چنین نگرانیهایی را در مورد خود داشته باشیم و بر مبنای یک تجربه رایج و مشترک آسیبپذیری، پیوندهای اجتماعی را استحکام ببخشیم، این اضطرابها به سمت بیرون جهتگیری خواهند شد و شکلی فردی و منزوی به خود میگیرند.
«من هم میترسم» به «من ترسانده شدهام» دگرگون و خطر درونی ناشی از بیثباتی حاصل از اضطراب، به خطری بیرونی بدل میشود. حمله به نژادها، برچسب زدن به اقشار اجتماعی و از آن مهمتر، بیاعتباری فزاینده نهادهای عمومی و قهرمانان بوروکراتیک، مصادیق چنین وضعیتی هستند.
به این ترتیب، بخشهایی از «خود» که بالقوه مخرب یا منحرف است و از مخزن گناه و شرم برمیخیزد، این ناتوانی اجتماعی جمعی را به زنجیرهای از رفتارهای ویرانگر بدل میکند که پیامدهایی غیرقابل تصور دارد، همچون تسلیم در برابر اعتیاد، آرزوی مرگ برای دیگری، از دست دادن خودکنترلی در روابط اجتماعی و خشونت افسارگسیخته. در این شرایط، «چیزها» آنطور که ما میخواهیم با هم جور در نمیآیند، ارزشها در برابر یکدیگر قرار میگیرند و شهروندان باید با تعارضاتی زندگی کنند که به راحتی قابلحل نیست و تحمل آنها دشوار است.
خطرناکترین اتفاق در چنین شرایطی، همدستی متولیان ذیربط با از خودبیگانگی شهروندان است. برنامهریزان به دنبال افزایش مشروعیت خود از طریق مواجه نکردن شهروندان با مسائلی هستند که ایشان نیز علاقهای به اندیشیدن درباره آن ندارند و این جنبههای نادیده گرفتهشده با حذف از ذهنیت عمومی در بوروکراسیها، حفظ میشود. این شکل مهار امور، از یک سو شکست سازمانهای عمومی در برابر محافظت از افراد آسیبپذیر را پنهان میکند و از سوی دیگر، قراردادی مبتنی بر بیتفاوتی متقابل را بین متولیان و شهروندان برقرار میکند که اصلیترین عنصر اجرایی آن، حذف مداخله مسئولانه و مهمترین دستاورد آن، حذف دغدغههای عمومی و قطبیسازی جامعه است.
در چنین شرایطی، با تعقیب رویههای بیخطر، واهی و بینتیجه، بیتفاوتی متقابل اجتماعی، عمیقتر و فراگیرتر خواهد شد.
