امروزه یکی از بحران‌های اجتماعی فراگیر جامعه، طلاق است. بنا به برخی آمارها در ایران، از هر سه ازدواج، فرجام یکی طلاق است که این وضعیت در کلانشهرها بغرنج‌تر می‌شود. هرچند درباره آسیب‌ها، پیامدها، نتایج و دلایل آن، فراوان سخن گفته شده است و اغلب طلاق، پیامد کنش زوجین دانسته می‌شود ولی باید به ابعاد دیگر آن نیز توجه نمود.

در فرهنگ ما معمولا خانواده، فرزند خود را تا اواسط دوره جوانی مورد حمایت کامل -بویژه مادی- قرار می‌دهد و بر اجزا، چگونگی و گستردگی روابط او نظارت کامل دارد. همچنین ایشان همواره با یادآوری آسودگی، دسترس‌پذیری امکانات و سهولت شرایط اجتماعی و اقتصادی زندگی او، از وی می‌خواهند قدرشناس این موقعیت باشد. والدین در واقع با روایت خودشیفته‌وار و شایسته‌سالارانه از رنج و تلاش دوران جوانی خویش، دائما الگویی از استقلال، خودکفایی و خودساختگی ارائه می‌کنند. در حالیکه همین خواست «تجربه استقلال و خوداتکایی» از سوی فرزندان در روابط اجتماعی، با انکار شورمندانه و نادیده‌انگاری از سوی والدین مواجه می‌شود؛ مگر اینکه فرزندان به یک تقاطع و مجال تاریخی در زندگی خود برسند یعنی ازدواج.
معمولا پدر و مادر جز با ازدواج، به استقلال فرزند خود تن نمی‌دهند و فرزند تنها از رهگذر پیوند با دیگری (یعنی همسر خود) معنای استقلال از پدر و مادر را درک می‌کند. افرادی که خانواده، آنها را تا امروز شایسته تنها زیستن نمی‌دانستند، به یکباره به دامن زندگی مشترک پرتاب می‌شوند.
به این ترتیب با تناقضی آشکار مواجهیم: از یک سو استقلال به عنوان الگویی قابل تحسین و ارزشمند ارائه می‌گردد و از سوی دیگر، استقلال‌طلبی فرزندان، ضدهنجار تلقی می‌شود. در نتیجه، ممنوعیت‌ها، محدودیت‌ها و هنجارها در شکل «قانون» در فرزندان درونی نمی‌شود و همواره تحت نظارت همه‌جانبه پدر و مادر معنا پیدا می‌کند.

در چنین وضعیتی، فرزند، تنها با ازدواج، فرصت رهایی از این قید و بندها را می‌یابد و امکان تجربه فرایندی از هویت‌یابی مستقل از پدر و مادر را به دست می‌آورد. به همین دلیل، پایبندی به قواعد وفاداری در رابطه زوجین، دیری نمی‌پاید و به احتمال زیاد یا به خیانت ختم می‌شود و یا به شکل‌های نوظهوری از روابط اجتماعی پدیدار می‌شود که در مدار رابطه دوسویه ازدواج نمی‌گنجد.

بنابراین استقلال، همواره واجد بعدی رهایی‌بخش است که این خود، از طریق ازدواج، دوباره سلب شده و به انواع سرخوردگی‌ها و نخواستن‌ها منتهی می‌شود. لذا نباید گمان کرد تجربه استقلال، الزاما همزمان با تشکیل خانواده نیز رخ می‌دهد.